غلامرضا محمدی

اینجا زمین،بهشتِ گل افشانِ  سرمد است

اینجا زمان ،بهارِ مدامِ محمد است

این بوی ِدلفریبِ فرحبخش از کجاست؟

این خاکِ مشکبویِ کدامین سهی قد است؟

شبگرد کیست ،ماه، پریشان وبی شکیب؟

بی تابِ کیست مهر که در رفت وآمد است؟

از هرچه کهکشان که در این بیکران رهاست

خورشید این دیارِ مقدس ،سرامد است

روح زمین وراحت عرش وبهشت ِعشق

آرام کیست خفته در آغوش مشهد است؟

محبوبِ عاشقان دل از دست داده است

دلبندِ هر چه دل که در این هفت گنبد است

بی عشق ِاین قبیله متاعی  نمی خرند

بی مهرِ این این تبار،نماز ودعا رد است

ای پادشاه حُسن خدارا عنایتی

 ای فیضِ حق،که وصف عطایت زبانزد است

ما را به فقر وفاقه ی فردا شفیع باش

فردا که از گناه ِگران، حال ما بد است

ای چشمه سارِ مهر اجابت کن از کویر

دستی گر از عطش به دعایی بر آمده است

  • نویسنده : یزد فردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا